کد مطلب:106509 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:164

خطبه 124-تعلیم یاران در کار جنگ











[صفحه 224]

از سخنان آن حضرت علیه السلام است كه در ترغیب یاران خود به جهاد ایراد فرموده است: امور: سریعتر و با نفوذتر حفا فا الشی ء: دو سوی آن ابسلهم: آنان را تسلیم نابودی گردان منسر: بخشی از سپاهیان اعنان مساربهم: اطراف چراگاهها، و مفرد آن مسربه است ذمار: آنچه حمایت آن بر انسان واجب است نسیم: نفس جاش: تپش و اضطراب دل در هنگام ترس لهامیم العرب: اشراف عرب عوالی: جمع عالیه، نیزه ای كه در هنگام زدن تا یك سوم آن در بدن فرو رود خمیس: لشكر مسارح: چراگاه و مفرد آن مسرحه است موجده: خشم نواحر: جمع نحیره، آخرین شب و روز، هر ماه، مانند این است كه این شب و روز، ماه آینده را سر می برد، و در این جا به معنای سرزمینهای دور دست است. زرهداران در جلو، و بی زرهان را در پشت سر قرار دهید، دندانها را به هم بفشارید، زیرا این كار خطر شمشیر را از سر بیشتر دور می كند، در وقت نیزه زدن بر دشمن، در پیچ و تاب باشید كه كاربرد آن بیشتر و در دفع نیزه خصم موثرتر است، چشمها را پایین اندازید، زیرا دل قویتر و روح آرامتر می شود، سر و صداها را خاموش كنید، كه سستی و ترس را بیشتر دور می سازد، پرچم را نگهبان باشید، و آن را از جا تكا

ن ندهید، و پیرامونش را خالی نگذارید، و آن را جز به دلاوران و پاسدارانی كه از ایثار جان دریغ ندارند نسپارید، زیرا آنانی كه در برابر رویدادهای سخت و حقایق تلخ شكیبایند، می توانند گرداگرد پرچم قرار گرفته راست و چپ و جلو و عقب آن را پاسداری كنند، نه از آن عقب می افتند كه آن را تسلیم دشمن كنند، و نه بر آن پیشی می گیرند كه آن را تنها گذارند، هر كس باید با هماورد خود گلاویز شود، و با برادر همرزمش مواسات كند، و هماورد خود را به برادرش وانگذارد، تا با حریف برادر همدست شود، و وی را از پا درآورند، به خدا سوگند اگر از شمشیر دنیا بگریزید، از شمشیر آخرت در امان نمی مانید، شما سران عرب و برجستگان قومید، بی شك فرار از جنگ موجب خشم خداوند و ذلت جاوید و ننگ همیشگی است، فرار كننده بر عمر خویش نمی افزاید، و میان خود و مرگش فاصله ای پدید نمی آورد، كیست كه مانند تشنه كامی كه به آب برسد، به سوی خدا بشتابد، بهشت زیر سایه نیزه هاست. امروز گفته ها به محك آزمایش زده می شود، به خدا سوگند اشتیاق من به مبارزه با اینها از شوق آنها به خانه و دیارشان بیشتر است. بارخدایا! اگر حق را نمی پذیرند، جمعیت آنها را پراكنده و وحدت آنها را به تفرقه بد

ل فرما، و آنها را به كیفر گناهانشان به دست هلاكت سپار. بی گمان اینها از این جا دور نمی شوند،. بی آن كه نیزه های پیاپی بدنهای آنها را سوراخ كند، آن چنان كه نفس از آن برآرند و ضربه های شمشیر سرهای آنها را بشكافد، و استخوانهای آنها را درهم كوبد، و بازوها و قدمهای آنها را قلم كند، اینها مواضع خو را رها نمی كنند مگر این كه پیشتازان سپاه از پس هم آنها را زیر باران تیر خود گیرند، و دسته های سپاه با نیروهای كمكی بسیار با آنها به نبرد پردازند، و لشكرها به دنبال هم بر آنها بتازند، و تا شهرهایشان آنها را عقب زنند، و زمینهای آنها را لگدكوب اسبان خویش سازند، و به نواحی و راهها و چراگاههای آنها درآیند. شریف رضی گفته است: دعق به معنای كوبیدن است یعنی تا این كه اسبان زمینهای آنان را لگدكوب سازند، تواحر ارضهم: زمینهای روبروی هم، گفته می شود: منازل بنی فلان تتناحر یعنی: منزلهای فرزندان فلان روبروی هم قرار دارد امام (ع) این سخنان را در صفین ایراد، و درباره ضرورتهای جنگ و كیفیت نبرد دستورهایی به این شرح صادر فرموده است: 1- این كه زرهدار در جلو، و بی زره در عقب قرار گیرد، فواید این امر روشن است 2- دندانها برهم فشرده شود. حكمت این

كار در خطبه های پیش در آن جا كه فرموده است: معاشر المسلمین استشعروا الخشیه، و همچنین در گفتار آن حضرت به محمد بن حنفیه كه اگر كوهها از جا كنده شود تو بر جای خود باش بیان، و در این جا نیز تكرار شده است. 3- در پیرامون نیزه ها پیچ و تاب داشت، علت آن را امام (ع) در همان جا ذكر فرموده، آن این است كه هرگاه انسان در هنگامی كه نیزه را حواله دشمن می كند، پیچ و خم و جست و خیز برداشته باشد، كاربرد نیزه بیشتر و فشار آن سخت تر خواهد شد، زیرا جهش و پیچش هنگامی زدن نیزه باعث می شود كه سینه انسان نیز به همراه دستش به حركت درآید و نیز با حركتی شدیدتر و كاربردی بیشتر بر دشمن فرود آید. 4- فرو خواباندن چشمها، فایده آن همان گونه كه ذكر فرموده قویتر شدن دل، و به دست آمدن آرامش بیشتر است، و ضد آن خیره شدن و چشم دوختن به سپاه دشمن است، كه موجب ترس، و سستی می شود، و دشمن آن را نشانه این دو می داند. 5- بی سر و صدا بودن، و این نیز موجب جلوگیری از شكست است، زیرا زیادی سر و صدا و فزونی داد و فریاد نشانه هراس فریاد كننده گان است، و این نیز دشمن را به طمع می اندازد و بر جرات و گستاخی او می افزاید. 6- این كه پرچم را خم نكنید، زیرا خم كردن

پرچم باعث می شود كه دشمن گمان كند، پریشانی و ناآرامی در صفوف شما پدید آمده است، در تنیجه به طمع افتد و دست به پیشروی زند، علاوه بر این پرچم خم شود از دید سپاهیان ناپدید می گردد، و ممكن است بسیاری از لشكریان نتوانند راه مقصد را تشخیص دهند. 7- پرچم را رها نكنید، در عبارت بعد رها كردن پرچم به معنای خالی گذاردن پیرامون آن تفسیر شده است. 8- این كه فرموده است: لاتجعلوها... تا منكم یعنی: پرچم را جز به دست دلیر مردان خود نسپارید، و... زیرا پرچم، محور نظم سپاه، و اساس كار و فعالیت آن است، و مادام كه پرچم برپا و در اهتزاز است، سپاهیان دلگرم و قویدل می باشند، از این رو در نظام جنگ ضرورزی است پرچم به دست دلیرترین مردان سپاه داده شود، و گفتار آن بزرگوار كه: فان الصابرین... تا فیفردوها در مقام بیان ویژگیهای پرچمدار و رزمندگانی است كه در گرداگرد پرچم از آن نگهبانی می كنند، امام (ع) می فرماید: اینان باید در برابر حقایق تلخ و واقعیتهای سختی كه بی تردید در پیش دارند از بردباری و شكیبایی بسیار برخوردار باشند، تا بتوانند با چالاكی و پایداری پرچم را نگهبانی و اطراف آن را پاسداری كنند، و این سخن به منظور برانگیختن این صفات در آنه

است، عبارت لایتاخرون عنها... تا فیفردوها، بیان چگونگی معنای خالی گذاردن پیرامون پرچم است كه پیش از این از آن نهی فرموده بود، واژه ها فیسلموها فیفردوها بنا به تقدیر ان منصوبند، زیرا جواب نفی می باشند. 9- فرموده است اجزء امرو قرنه هر كس با هماوردش بجنگد و او را از پای درآورد. 10- آسی اخاه بنفسه و فعل اجزء در جمله پیش هر دو ماضی بوده و معنای امر دارند، و تقدیر جمله قبل لیجزی امرو قرنه می باشد و قرن به معنای دشمن و حریف جنگی است، یعنی هر كسی باید با حریف خود درگیر و در برابر او ایستادگی كند، و در جمله دوم تقدیر آن لیواس اخاه بنفسه می باشد، یعنی: با جان خویش نسبت به برادرش همیاری و مواسات كند، و بر اثر اعتماد به برادر همرزمش از برابر حریف خود نگریزد تا این كه حریف او با هماورد برادرش همدست شود او را از پای درآورد. سپس بی فایده بودن فرار را در جنگ به آنان یادآوری می كند، برای این كه فایده ای كه در فرار تصور می شود در امان ماندن از مرگ است در حالی كه انسان هیچگاه از مرگ مصون و در امان نیست، چنان كه خداوند متعال فرموده است: قل لن ینفعكم الفرار ان فررتم من الموت او القتل و اذا لا تمتعون الا قلیلا، شمشیر آخرت را برای

مرگ استعاره فرموده، و جهت تشبیه این است كه مرگ و شمشیر هر دو به زندگی آدمی پایان می دهند، و رشته حیات انسان سرانجام با همین شمشیر منقطع خواهد شد. امام (ع) پس از بیان این مطالب، آنان را به صفاتی می ستاید، كه با داشتن آن اوصاف، فرار برای آنان ننگ آور است: این كه آنان اشراف عرب، و سنام اعظم یعنی كوهان بزرگتر یا برجستگان این قومند، این كه واژه سنام را برای آنان استعاره آورده از جهت شباهتی است كه در بلندی قدر و رفعت مقام به كوهان شتر دارند. سپس با ذكر زشتیهای فرار، تقبیح خود را نسبت به این عمل ناپسند كه نیز در آن سودی نیست تاكید می كند، اما عیبهای آن یكی این كه مستلزم خشم پروردگار است، زیرا كسی كه از جهاد در راه خدا شانه خالی می كند و می گریزد، مرتكب معصیت پروردگار شده از فرمان او سرپیچی كرده است و مستحق عذاب و كیفر او می باشد، دیگر این كه متضمن ذلت و سرافكندگی همیشگی و ننگ دائمی در اولاد و اعقاب اوست، و این نیازی به توضیح ندارد، و این كه در فرار سودی نیست برای این است كه فرار چیزی بر عمر او نمی افزاد، زیرا می دانیم كه با فرار خود نمی تواند اجل محتوم را تغییر دهد، مدتی را هم كه در فرار گذرانده جزء عمر او بوده، و ا

ز این راه چیزی بر عمر خود نیفزوده است، و بی تردید برای او در لوح فضای الهی اجلی تعیین شده است كه فرار نمی تواند میان او و آن مانع شود و مرگش را به تاخیر اندازد، این گفتار هشداری است به آنان كه مرگ را فراموش نكنند. این كه فرموده است: رائح الی الله كالظمان یرد الماء این استفهامی است بر سبیل عرض، یعنی از كسی كه در راه خدا گام می دارد، و در طریق او حركت می كند، خواسته شده كه مانند تشنه ای كه برای دست یافتن به آب در حركت است، به سوی او بشتابد، و وجه مشابهت میان این دو، لزوم شتاب در حركت و كوشش مشتاقانه برای وصول به مطلوب است. در عبارت الجنه تحت اطراف العوالی اشاره است به این كه خواست آن بزرگوار، رهسپار شدن مردم به سوی خدا به وسیله جهاد است، و با ذكر بهشت آنان را به آن جذب و تشویق، فرموده است، این كه در عبارت مذكور بهشت تحت... نیزه ها گفته شده و از جهات ششگانه تنها این جهت ذكر گردیده برای این است كه غرض از كوششها و مجاهدتها برای نیزه زدن در راه خدا داخل شدن به بهشت است، و این كوششها و تلاشها در زیر نیزه ها انجام می گیرد، از این رو واژه بهشت بر همین حركات و اعمال كه هدف آنها رسیدن به بهشت است اطلاق شده است، و این ا

ز باب نامگذاری شی ء است به نام غایت و نتیجه آن، سپس امام (ع) در دنبال بیانات خود به كسانی كه با او به جنگ برخاسته اند نفرین می كند كه چنانچه دعوت حق او را نپذیرند، خداوند آنان را به پریشانی و نابودی گرفتار فرماید، پس از آن آنها را بیم می دهد كه بدون آنچه ذكر فرموده شامیان مواضع خود را ترك نخواهند كرد، و از جنگ دست باز نخواهند داشت، الطعن الدارك یعنی: نیزه پی در پی، عبارت یخرج منه النسیم كنایه است از این كه بدنهای آنها با زدن نیزههای پیای آن چنان دریده و سوراخ شود كه نفس از آن برآورند، این واژه به صورت نسم، همچنین قشم با قاف و شین معجمه نیز روایت شده و این به معنای گوشت و پیه است، ولی این روایت بعید به نظر می آید.


صفحه 224.